استفاده از کلمه فست فود ممنوع شد! کلمات پیشنهادی برای فست فود! (طنز)
واژه*های جایگزین: واژگان پیشنهادی برای فست فود به ترتیب اولویت استفاده اعلام می*داریم.
۱ هست فوت: این هر دو کلمه کاملاً فارسی سره بوده و از نظر وزن و آهنگ نیز با فست فود قرابت بیشتری دارد.هست فوت، یعنی تا فوت کنی، غذا روی میزت هست.سرعت تهیه هست فوت می*تواند با تعداد فوت ها درجه بندی شود. یک فوت، دو فوت، سه فوت،……و الی آخر.
۲ سریع السیر: چون سرعت تهیه غذاهای فست فودی بیشتر و تندتر از امثال دیزی و کله پاچه و سایر غذاهای سنتی است؛ اطلاق عبارت سریع السیر به این گونه غذایا(!) می*تواند رساننده معنا و منظور باشد. وزارت راه، قطارهای شرکت رجاء را همین طوری تقسیم بندی کرده است.
۳ بخر و بخور: در حوزه البسه، به پاره ای لباسها که می*گویند. عین « بشور وبپوش » اتونمی*خواهند،ا صطلاحاً همین عبارت را می*توان در مورد غذاهای فست فودی به کار برد. بسیاری از فست فودی*ها را همانجا سرپایی می*خورند، یک نوشابه گازدار هم روش.
۴ راحت الحلقوم: اگرچه این اصطلاح از بیخ عربی است، اما باز بهتر از یک اصطلاح بیگانه است. با فرهنگ و زبان محاوره*ای ما هم بیگانه نیست. به خیلی چیزها می*گوییم راحت الحلقوم. مثل پول بیت المال که بعضی مفسدان اقتصادی، براحتی هلواز گلو می*دهند پایین. بدون آن که صدای قورت دادنشان را بشنوید.
۵ سریعانه: وقتی که به کامپیوتر،رایانه گفته میشود و به سوبسید یارانه و به ترمینال، پایانه و… همه جا هم بحمدالله این اسامی و عبارات جا افتاده وامروز اگر کسی بگوید کامپیوتر،همه به او میخندند؛ پیشنهاد میشود که به عوض فست فو د گفته شود ببینیم چی میشود.
۶ غذا قورتکی: چون غذاهای فست فودی را سریع قورت میدهند و هم تهیه آن راحت تر و مواد آن آماده تر است و هم هیچ خاصیتی ندارد، جز چاق کردن آدم*ها؛ فلذا اصطلاح غذاقورتکی نیز پیشنهاد آخر ماست.عین کش لقمه خدابیامرز که به جای پیتزا توسط فرهنگستان زبان فارسی اختراع شد و چقدر هم رایج شد!
نظرات شما عزیزان: